خاطرات را باید ... سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید خاطرات نه سر دارند ؛ نه ته ! بی هوا می آیند تا خفه ات کنند میرسند گاهی وسط یک فکر گاهی وسط یک خیابان و گاهی حتی وسط یک صحبت ... سردت می کنند ؛ رگ خوابت را بلدند! زمینت میزنند ... خاطرات تمام نمی شوند تمامت می کنند ...