احساس خوبی دارم علی رغم همه اتفاقات ورخدادهای بدی که تواین مدت افتاده من احساس خوبی دارم وبه خاطراین احساس خوب خدای عزیزم روشکرمیگم خیلی چیزهاروبه چشم دیدم وبه گوش شنیدم خیلی کارهایی که نباید میکردم کردم وخیلی حرفایی که نبایدمیزدم زدم کارهایی که زمانی حتی نمیتونستم توخواب تصورشون کنم توبیداری انجام دادم یه مدت نمازنخوندم ازسرلج ولجبازی باخودم وبعدش متوجه شدم که بزرگترین حماقت زندگیم روتوهمون دوران انجام دادم عوضش حالاکوله باری ارتجربه دارم تجربه هایی ارزشمندکه مطمعنادرآینده من تاثیرمثبتی خواهندداشت تواین مدت بدجورسرم به سنگ خورده وتازه فهمیدم که منظوربابام ازاینکه اعتمادبیجانکن حرف هیچ کسی روباورنکن یعنی چی حالادیگه سنگ شدم محکم شدم قرص شدم کسی شدم که دیگه به راحتی شکست نمیخوره روزهاوشبهایی روگذروندم که دعامیکنم خداازعمرم به حساب نیاره چه شبایی که تاصبح اشک ریختم وچه روزهایی که تاشب غصه خوردم اماحالابه کوری چشم این دنیای نامردم که شده میخندم قهقهه میزنم ازته دل تاببینم کی میتونه جلوموبگیره...