داشتیم از محل کار بر میگشتیم ، من و راننده و دوستم امیر ، با مینی بوس بودیم ، امیر بنده خدا لکنت زبان داشت اگه گیر کرده بود دیگه بدجور ریپ میزد! بعضی کلمات هم راحتتر رد میشد! با هم راحت بودیم امیر همچین یکم ادعا داشت ولی جرات نداشت ، خلاصه داشتیم بر میگشتیم یهو یه ماشین با سرعت پیچید جلومون ! و رد شد راننده ما مجبور شد ترمز شدید بگیره و این به مذاق امیرخان خوش نیومد! امیر گفت : آآآقای رااااانننده برررس بهش میییدونم چیکااارش کنم!!! و رفت بغل در مینی بوس رو پله یا همون رکابش وایستاد و شیشه پنجره رو باز کرد ،گفتم : بشین سر جات امیر حوصله داریا! خلاصه راننده رسید به ماشینه و بغل به بغل شدیم ، امیر داد زد : هیییی یارررو خخخخخخخخ..... یهو روی "خ "گیر کرد ! من گفتم حتما میخواد فحش خواهرمادر بده ! راننده ماشینه یهو صورتش چرخوند سمت امیر ، داد زد : چته!!! راننده ازین بد قیافه های خلاف بود ، امیر از " خ " رد شد اما چون ترسیده بود حرفش رو عوض کرد و گفت : خووو یییواش برووو ! منم گفتم امیر بسسسه کشششتیش بیااا بشییین سررر جااات !!!
نظرات شما عزیزان: