
سعید عزیزم....
همونطور که قول دادیم به هم قراره وابسته ی هم نشیم....
مدتیه میخوایم اون مقاله ای که میدونی رو کار کنیم...نمیدونم ...به هرحال اگه کششی نبود تو هم به من زنگ نمیزدی...ولی خوب میدونم که تو عاقلی و کاری که بدونی درست نیستو انجام نمیدی....
خیلی پسر گلی هستی...خیلی ....اینارو نمیتونم به خودت بگم چون اونوقت فکر میکنی زدم زیر قولی که به هم دادیم....اما اینجا مینویسم تا اینکه شاید یه روز این وبلاگو با تمام خاطرات توش هدیه کنم بهت....
الان میدونی دقیقا وقتیه که بهت زنگ زدم و داری میری شهرتون...و من قراره به قول خودت گریه کنم توی یه کاسه تا وقتی برگردی....:دی
سال نو پیشاپیش مبارک عزیزم....
خیلی واسم عزیزی....حد اقلش به خاطر تمام کارایی که میدونم باهم میتونیم انجام بدیم و موفق بشیم...البته تو موفق تــــــــــــــــــــر میشی.....
دوست دارم خوب من.....!